جدول جو
جدول جو

معنی علی هکاری - جستجوی لغت در جدول جو

علی هکاری
(عَ یِ هََ کْ کا)
ابن احمد بن ابی الهیجاء هکاری. مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب. رجوع به علی مشطوب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِسُکْ کَ)
ابن عیسی بن سلیمان بن محمد بن سلیمان بن ابان نفری فارسی. مشهور به سکری و شاعرالسنه و مکنی به ابوالحسن. ادیب و شاعر متولد در ماه صفر سال 357 هجری قمری در بغداد. اصل او از نفر است که از بلاد فارس میباشد. وی در سال 413 هجری قمری در بغداد درگذشت. او را دیوان شعر بزرگی است. و نیز مناقضاتی با شعرای شیعۀ امامیه دارد. (از معجم المؤلفین از تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 17 و اللباب ابن اثیر ج 2 ص 19) (از الاعلام زرکلی از تبیین کذب المفتری ص 248)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
میر علی کاشی، وی معاصر شاه عباس اول بود و شعر نیز میسرود. نصرآبادی ابیاتی از اشعار او را نقل کرده است. رجوع به تذکرۀ نصرآبادی فصل سیزدهم ص 484 شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ)
ابن محمد مشهور به نصیرالدین کاشی. متکلم و فقیه و محدث متوفی در سال 755 هجری قمری و شهرت اورا حلی نیز آورده اند. او راست: 1- الاعتراضات علی تعریف الطهاره. 2- تعلیقات علی هامش شرح الاشارات. 3- حاشیه بر شرح التجرید اصفهانی. 4- حاشیه بر شمسیه. 5-شرح طوالع بیضاوی. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 326 و تذکرهالمتبحرین ص 490)
ابن مراد کاشی. ملقب به علاءالدین. متوفی در سال 624 هجری قمری او راست: زبدهاللغه به زبان فارسی، که در دو قسمت است قسمت اول در اسماء و قسمت دوم در افعال. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 953)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسین کاکی. وی برادر ماکان بن کاکی است و در گرگان میزیست. پس از درگذشت ابوالقاسم جعفر بن ناصرکبیر (304-311 هجری قمری) که حاکم طبرستان و مدعی حسن بن قاسم داعی صغیر، در حکومت بود، برادرزادۀ او ابوعلی محمد بن ابوالحسین احمد بن ناصر کبیر (312-315 هجری قمری) در آمل علم حکومت برافراشت. اما ماکان بن کاکی که از امرای گیلان بود و دخترش در حرمسرای ابوالقاسم جعفر بن ناصر کبیر می زیست، دخترزادۀ خود اسماعیل بن ابی القاسم را با وجود خردسالی به پادشاهی برداشت و ابوعلی محمد رادستگیر کرد و نزد برادر خود علی بن حسین کاکی به گرگان فرستاد. علی بن حسین مقدم ابوعلی را گرامی داشت و با وی به احترام رفتار کرد و شبها با او مجالس عیش ونشاط به پا می کرد، و سرانجام شبی ابوعلی پهلوی علی بن حسین را با کارد بدرید و خود حکومت بلاد جرجان را به دست گرفت و آنگاه مازندران را نیز تسخیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 414). و نیز رجوع به سادات علوی، ذیل شرح حال ’داعی صغیر’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان کنار بروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیّه. دارای 153 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان پشت بسطام، بخش قلعه نو، شهرستان شاهرود. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان زبرخان، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه. ودارای 256 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ فِ)
ابن محمد عبیدالله حکیم. وی در سال 1296 هجری قمری در قاهره متولد شد و به امر تدریس پرداخت و در سال 1372 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- آداب الفتی. 2- الانسان، در چهار جلد. 3- دلیل العمله و المعامله. 4- سعادهالزوجین، در سه جلد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن سلطان محمد هروی قاری حنفی. مکنی به نورالدین. عالم قرن دهم و یازدهم هجری قمری رجوع به قاری و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 100. فهرس المؤلفین بالظاهریه. خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 185. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 445. هدیه العارفین ج 1 ص 751. عقودالجوهر جمیل العظم ص 264. کشف الظنون ص 24 و 60 و 445 و... فهرست الخدیویه ج 1 ص 107 و..
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غُ)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن محمد بخاری، ملقّب به علأالدین. او راست: نزههالنظر فی الفرق بین الانشاء و الخبر، که در سال 823 هجری قمری آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1949)
ابن هبه الله بخاری، ملقّب به جلال الدین. وی از وزرای الناصرلدین الله بود. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 95)
لغت نامه دهخدا
(عَ اَ سَ مَ حَلْ لَ / لِ)
دهی است کوچک از دهستان سرویزن، بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و در سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. دارای 8 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لَ هَْ)
ابن یونس بن عبدالله لهواری تونسی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. وی در ذیحجۀ سال 668 هجری قمری متولد شد. و او را تصنیفاتی است. (از معجم المؤلفین از نیل الابتهاج تنبکتی ص 204)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد قیصری رومی حنفی. مشهور به نثاری. فقیه بود و به قسطنطنیه سفر کرد و در آنجا در سال 1110 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر قاضی میر. 2- الفوائد العلیه من المسائل الشرعیه، در فتاوی. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 764)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن علی بن احمد نجاری حنفی. ملقب به علاءالدین. متکلم بود. او راست: فوائد القلائد و غررالفوائد فی شرح العقائد از نسفی، که در سال 967 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 746)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَظْ ظا)
ابن عبدالرحمان بن محمد نظاری. امیر ’بعدان’در یمن. او قلعه ای بنام ’جب’ داشت که ارتفاع آن مشهور بود. در هنگام فرمانروایی محمودپاشا بر یمن که جباری سرسخت بود، با این علی نظاری از در دشمنی درآمد و در سال 969 هجری قمری مدت هشت ماه قلعۀ او را محاصره کرد و این محاصره به صلح انجامید به این شرط که ’سنجق’ ازآن علی نظاری گردد. و محمودپاشا بر این قرارداد سوگند خورد. اما چون علی نظاری با دویست تن از همراهان خویش از قلعه خارج شد محمودپاشا همگی آنان را به قتل رسانید و داخل قلعه گشت و تمام ساکنان آنجا را نیز هلاک کرد. (از الاعلام زرکلی از السنا الباهر)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن حوشب فزاری. مکنی به ابوسلیمان. محدث بود و ولید بن مسلم از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابوسلیمان (علی بن...) شود
ابن محمد فزاری. از قضاه قرن چهارم هجری بود. او راست: کتاب الدعاء. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری. ملقب به علاءالدین. نام او در هدیه العارفین بصورت ’علی بن یوسف بن بالی بن محمد بن حمزۀ فناری’ آمده است. وی در بروسا پرورش یافت و نزد عالمان هرات و سمرقند و بخارا تحصیل کرد و در سال 903 هجری قمریدرگذشت. او راست: 1- شرح قسم اللتجنیس فی علم الحساب. 2- شرح الکافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ج 1 ص 278 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767 و الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ج 1 ص 321)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن حسین بن احمد بن ابراهیم عکبری. مشهور به ابن جدا ومکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی. وی در رمضان سال 468 هجری قمری درگذشت و در مقبرۀ امام احمد دفن شد. اورا تصنیفی در اصول است. (از معجم المؤلفین از طبقات الحنابلۀ فراء ص 391 و الوافی صفدی ج 12 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن احمد بن علی بن یحیی بکری زیدی یمنی. متوفی در بیست وهشتم رمضان سال 882 هجری قمری او راست: 1- شرح مقدمهالازهار. 2- شرح مقدمۀ بیان ابن مظفر. 3- شرح منهاج قرشی. (از معجم المؤلفین بنقل از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 492)
ابن محمد یمنی بکری. متوفی در سال 883 هجری قمری او راست: 1- شرح مقدمهالازهار. 2- شرح مقدمهالبیان ابن مظفر. 3- شرح منهاج قرشی. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 737)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
لغت نامه دهخدا